بیوگرافی مالک کارخانه قالی سلیمان

جهان پسندید هنر نصف جهان را

اگرچه به اعتقاد من حفظ وضع موجود، بدترين شکل مديريت است اما در آن شرايط بحرانی انقلاب، چاره ای جز حفظ وضع موجود نداشتيم.

تقاضای من از وزير محترم صنايع و معادن اين است که افرادی را مورد تشويق و تقدير قرار دهند که به خوش حسابی و کارآمدی آنها اطمينان دارند .

علاقه مندم که در نوسازی و تولد دوباره واحدهای قديمی کشورم مانند نساجی مازندران، سهيم باشم.

 

بيوگرافي و عمده تجربيات و خاطرات در دوران فعاليت در صنايع نساجي :

۲۷ سال سابقه تدريس و حضور در صنعت نساجی را دارم و امروز با داشتن بيش از ۲ هزار نفر پرسنل،همچنان به اشتغال زايی ، کارآفرينی و توليد علاقه مند هستم. از ۶ سالگی به پدرم در زمينه لنگ بافی کمک می کردم و میتوان گفت از کودکی با اين صنعت آشنا شدم. تابستان ها و هنگام تعطيلی مدارس ، نزد ايشان به لنگ بافی می پرداختم و تا زمان تحصيل در دبيرستان نيز به اين کار ادامه دادم.پس از کسب ديپلم ، وارد دانشگاه شدم و به عنوان شاگرد اول، بورس تحصيلی آمريکا به من تعلق گرفت و پس از اتمام تحصيلات در رشته های مديريت آموزشی و دکترای مديريت و روان شناسی صنعتی  )سال ۱۳۵۲ ( به ايران بازگشتم و به تحصيل در دانشگاه علامه طباطبايی پرداختم تا بازنشسته شدم.

پيش از انقلاب نيز به عنوان مدير کارخانه "تهران پتو" و "ايران ترمه" به فعاليت پرداختم و پس از چند سال، "کارخانه رسول اصفهان" را با کمک اطرافيان و دوستان تأسيس کردم. سپس "شرکت قالی سليمان" ، "ريسندگی نطنز" و "نساجی کوير سمنان" را راه اندازی نمودم.

 

قالیشویی در غرب تهران   رفوگری فرش در تهران  مبل شویی در منزل تهران    مبل شویی  شستشوی فرش دستباف    شستشوی خوشخواب در محل

چگونه وارد صنعت نساجی شديد؟

به تدريس در دانشگاه می پرداختم که به واسطه يکی از بستگان با زنده ياد فرقانی آشنا شدم و ايشان پس از کسب اطلاع از رشته تحصيلی ام و آشنايی با صنعت نساجی از دوران کودکی، پيشنهاد مديريت کارخانه ايران ترمه و تهران پتو را با من مطرح کرد . من نيز به دليل داشتن اطلاعات عمومی از صنعت نساجی و آشنايی با مباحث مديريتی، از اين کارخانه  )واقع در قم( بازديد کردم و سپس به عنوان مدير کارخانه مشغول فعاليت شدم.

يکی از دوستان معتقد بود که پيش از انقلاب در کارخانه چيت ری ، ۵ درصد خط توليد به تحقيق و توسعه اختصاص داشت و طراحان موظف بودند که هر هفته ، ۳ مدل جديد به هيأت مديره ارائه نمايند .بنابراين سيستم مديريت بسيار منسجم و موفقی پيش از انقلاب در واحدهای نساجی وجود داشت. آيا در تهران پتو و ايران ترمه نيز اين سيستم برقرار بود؟

البته چنين سيستمی در ايران ترمه و تهران پتو وجود نداشت شايد به اين دليل که کارخانه در مراحل ابتدايی راه اندازی و توليد با انقلاب مواجه شد و آشفتگی و بی نظمی های خاص انقلاب در آن تأثير گذاشت. بنابراين حفظ کارخانه تحت هر شرايطی ، مهمترين اولويت مديران کارخانه بود و مجالی برای نوآوری و ابتکار باقی نمی ماند. اگرچه به اعتقاد من حفظ وضع موجود، بدترين شکل مديريت است اما در آن شرايط بحرانی انقلاب، چاره ای جز حفظ وضع موجود نداشتيم. اما در حال حاضر اين گونه نيست و در قالی سلیمان تمام طرح ها , کارها , حامل ابتکار و  تلاش طراحان و ساير كاركنان شرکت می باشد. هر هفته نيز سعی می کنيم يک كار تازه ، نقشه و طرح جديد به بازار مصرف عرضه نمائيم.

تهران پتو و ايران ترمه که در زمره کارخانجات مصادره شده، قرار نداشتند؟

خير و به صورت مستقل به فعاليت خود ادامه دادند البته اطلاع دقيقی از وضعيت امروز اين واحدها ندارم اما تا زمان حيات زنده ياد فرقانی- موسس شرکت- به عنوان يکی از واحدهای موفق و موثر نساجی محسوب می شدند.

 

در خارج از کشورها، شرکت ها قدمت بسيار طولانی دارند اما در ايران به محض فوت مالک و يا جدايی وی از مجموعه، سازمان پس از مدتی متلاشی می شود و جانشينان از عهده اداره آن مجموعه به خوبی بر نمی آيند. به نظرشما چگونه اين اتفاق رخ می دهد؟

هميشه به اين موضوع فکر کرده ام که چرا شرکت های اروپايی و آمريکايی كم و بيش بين 150 تا ۲۰۰ سال عمر دارند اما درايران قدمت شرکت ها بسيار اندک می باشد. اين امر شايد ريشه در فرهنگ ايرانيان دارد و اين که هنر کار کردن با يکديگر را بلد نيستيم. اين امر در ورزش ما نيز به خوبی وجود دارد کما اين که در کشتی، وزنه برداری و به طور کلی ورزش های تک نفره موفق تراز ورزش های دسته جمعی مانند فوتبال هستيم.

متأسفانه بايد عنوان کنم که ورثه و بازماندگان يک سازمان پس از فوت يا جدايی موسس، نمی توانند موفقيت وی را تکرار کنند زيرا از کودکی نياموخت هاند که چگونه در کنار ساير افراد فعاليت نمايند و با ساير اعضای مجموعه، همکاری داشته باشند. در حال حاضر نيز يکی از مشکلات مجموعه ما هم همين موضوع است که در مواقعی مانند ترمز عمل می کنند و اجازه فعاليت آزادنه را از ما می گيرد.

بسياری از واحدهای بزرگ نساجی که تحت مديريت افراد بزرگی مانند زنده ياد تفضلی، زنده ياد فرقانی و ... اداره می شد ، امروز متوقف شده اند و ديگر جز نام و خاطره ای از آنها باقی نمانده است اما تا حتی الامکان سعی کرده ام که واحدهايم را تا زمانی که زنده هستم ، مورد نوسازی و بازسازی قرار دهم و اميدوارم که ثمرات تلاش و پيگيری هايم را نسل بعدی از بين نبرند. در همين مصاحبه از شريکان و فرزندان خود تقاضا دارم که اين واحدها را که تاکنون ۲ مرتبه ماشين آلات آن مورد نوسازی و بازسازی کامل قرار گرفته اند؛ حفظ نمايند و آن را پايدار و استوار به نسل های آينده بسپارند.

 

ايده راه اندازی يک کارخانه مستقل چگونه به ذهن شما رسيد؟

داستان پيچيده ای دارد! به دليل خستگی ناشی از روزهای اول انقلاب ، به تدريس در دانشگاه و انجام امور تجاری کارخانه ايران ترمه در تهران می پرداختم اما يک روز به دلايلی با کم توجهی زنده ياد فرقانی مواجه شدم و همان زمان با خود گفتم چرا من نبايد يک کارخانه تأسيس کنم؟ به همين دليل بلافاصله به وزارت صنايع رفتم ، موافقت اصولی راه اندازی يک کارخانه را دريافت کردم و تصميم گرفتم کارخانه ای مانند ايران ترمه تأسيس نمايم البته در آن لحظات به عواقب و ريسک اين اقدام توجه چندانی نشان ندادم فقط اطمينان داشتم که خواستن، توانستن است و واقعاً بدون داشتن سرمايه هنگفت کار را با شراکت دوستان و آشنايان، آغاز کردم. شايد به دليل برخورد جدی و صادقانه ، موفق به جلب اعتماد شريکان شدم. به اين صورت کارخانه "رسول اصفهان" در زمينه ريسندگی اکرليک تأسيس شد.

طی انجام مطالعات مقدماتی ، متوجه شدم که واحد ريسندگی نخ اکرليک در ايران وجود ندارد و اغلب نخ های مورد نياز وارداتی از ترکيه و ساير کشورها می باشد. به همين دليل شرکت رسول اصفهان به عنوان نخستين توليدکننده نخ فرش ماشينی ) سيستم سمی ورستد( تأسيس شد و در سال های بعد ، ديگران نيز از همان ابتدای فعاليت نيز با مشکل تکنولوژيکی خاصی مواجه نبوديم و کارها براساس يک روال منطقی پيش می رفت.

به اين نکته اشاره کرديد که اداره کارخانجات ابتدای انقلاب خسته کننده شده بود...

به هر حال انقلاب شده بود و اداره کارخانجات هم مانند اداره تمام سازمان ها دشوار و آشفته به نظر می رسيد اما به تدريج وضعيت بهتر شد

 

مبل شویی در منزل شرق تهران

قالیشویی شرق تهران نظام آباد

توليد با چه ظرفيتی آغاز شد؟

روزانه ۳ تن و در حال حاضر توليدات رسول اصفهان به 25  تن در روز رسيده است.

 

قالی سلیمانچگونه شرکت قالی سليمان را تأسيس کرديد؟

زمانی که نخ های توليدی رسول اصفهان به ساير شرکت های فروخته می شد ، متوجه شدم بيشترين ميزان سودآوری به فرش ماشينی اختصاص دارد لذا 9  سال پس از راه اندازی رسول اصفهان، شرکت قالی سليمان با هدف توليد فرش ماشينی را هاندازی شد. در حال حاضر نيز نيمی از توليدات رسول اصفهان به شرکت قالی سليمان اختصاص دارد و نيمی ديگر به ساير شرکت ها فروخته می شود. ظرفيت توليد قالی سليمان با يک ميليون متر در سال آغاز شد و امروز به1  ميليون تن رسيده است

 

ريسندگی نطنز با چه ايده ای راه اندازی شد؟

کارخانه ريسندگی نطنز همزمان با کارخانه رسول اصفهان توسط فرد ديگری راه اندازی شده بود، اما به دلايلی عملکرد موفقی نداشت و به پيشنهاد يكي از اعضاي کارخانه، از ريسندگی نطنز بازديد به عمل آوردم و عليرغم احداث کارخانه در منطقه نامناسب و مشکلات متعدد، کارخانه را خريداری کردم و توليد آن پس از ۲۵ سال ، همچنان ادامه دارد. مالک کارخانه با واگذاری سهم خود چندين ساختمان و زمين خريداری کرد که امروز ارزش آن ميلياردها تومان است اما سهم 4  تن می باشد که فقط - ما کارخانه ای با توليد روزانه ۵ به دليل حفظ اشتغال کارگران و پرسنل ، به توليد ادامه می دهد زيرا سودآوری چندانی ندارد.

 

و داستان تأسيس کوير سمنان؟

طی انجام بازديد از يک کارخانه رنگرزی و بافندگی در استان سمنان، متوجه وجود واحدی نيمه تمام )دارای يک محوطه و سالن کوچک( در مجاورت آن کارخانه شدم. پيشنهاد راه اندازی مجدد اين کارخانه به من داده شد و تصميم گرفتم اين کارخانه را نيز خريداری و توليد را آغاز نمايم. کوير سمنان به اين ترتيب احياء شد ، توليد روزانه آن به زودی به بيش از ۲۵ تن در روز افزايش خواهد يافت و در آينده

نزديک، کوير سمنان به عنوان يكي از بزرگترين واحدهاي ريسندگی کشور شناخته خواهد شد.

 

گويا با اين نوع پيشنهادات به دفعات مواجه شده ايد... احيای شرکت نساجی مازندران هم به شما پيشنهاد شده بود؟

بله با اين پيشنهاد روبرو شدم اما به دليل حضور سرمايه گذاران ترک و وجود امکانات و توانمند یهای  صنعتی و تولیدی پیشرفته تر آنها , کار به آنان واگذار شد و درحال حاضر طرح ها و ايده ای بسيار خوبی برای نوسازی نساجی مازندران مطرح کرده اند و آقاي دكتر عزت الله اکبری- نماينده محترم مجلس- از اين موضوع حمايت ويژه ای  می نمايد. به هر حال هدف، راه اندازی يک کارخانه و توليد است و فرقی نمی کند که اين کار توسط ما انجام شود يا سرمايه گذاران ترکيه ...

 

شيوه بسيار ارزشمند و خوبی را در پيش گرفتيد که می تواند نقطه عطفی برای ادامه توليد ساير واحدها باشد به اين معنی که کارخانجات نيمه تمام يا در حال توقف را خريداری کرديد و به نوسازی و بازسازی و در يک کلام احيای آنها پرداختيد . نکته مهم اين است که تمام اين واحدها جزو واحدهای موفق، معتبر و خوشنام صنايع نساجی ايران محسوب می شوند. پيش از انقلاب بسياری از واحدهای نساجی موفق و مطرح بودند اما با وقوع انقلاب و ايجاد برخی مشکلات، امروز تعطيل شده اند و نامی از آنها برده نمی گردد.آيا به نظر شما می توان واحدهای بزرگ قديمی را با اين سيستم، احياء کرد و يا ديگر دوران احيا و نوسازی آنها سپری شده است؟

بله همان طور که اشاره کرديد در حال حاضر کوير سمنان يکی از بهترين کارخانجات نساجی کشور در زمينه تنوع و کيفيت توليدات می باشد و شايد تقدير من اين بوده که واحدهای نيمه تمام را خريداری نمايم و آنها را به مدار توليد بازگردانم. در مورد شرکت نساجی مازندران هم بايد بگويم که در صورت عدمحضور سرمايه گذاران ترکي ه، تمام تلاش خود را جهت احياء و بازسازی اين شرکت به عمل می آوردم. اگرچه به دليل بروز پاره ای از مشکلات شخصی نتوانستم چندان وارد اين پروژه شوم اما بسيار علاقه مندم که در نوسازی و تولد دوباره واحدهای قديمی و بزرگ کشور مانند نساجی مازندران، سهيم باشم.

 

آيا اين امکان وجود دارد که از سوی انجمن صنايع نساجی يا بزرگان اين صنعت، کنسرسيومی تحت حمايت دولت تشکيل شود که وام و تسهيلات بانکی در اختيار صنعتگران واقعی قرار بگيرد و از دريافت اين مبالغ از سوی افراد بی تجربه و ناآشنا ، ممانعت به عمل آيد؟ به اين ترتيب تجربه نه چندان موفق طرح بنگاه های کوچک و زودبازده تکرار نخواهد شد...

البته با توجه به اين که هنر کار کردن با همديگر را بلد نيستيم ، لزومی ندارد که اتحاديه يا کنسرسيومی برای کارخانجات تشکيل دهيم زيرا متأسفانه شراکت در ايران ضعيف می باشد. کما اين که من تجربه شراکت 30  ساله را دارم و فشار بسياری از سوی آنان بر من

وارد می شود. در مورد طرح بنگاه های کوچک و زودبازده هم معتقدم که تفکر اوليه اين طرح بسيار مثبت، منطقی و ضروری بود اما فکر می کنم تنها نکت های که اين طرح را با شکست مواجه کرد ، انتخاب نادرست افراد بود. اگر وزير محترم کار وقت- دکتر جهرمی- در هر استانی با کمک مسئولان و دولتمردان آن استان، افراد توانمند، زبده و کارآمد آن شهر را انتخاب می کردند و ابتدا طرح را با آنان در ميان می گذاشتند و پيشنهاد می دادند که مثلاً در صورت دريافت يکصد ميليارد ريال، بايد زمينه اشتغال يک صد نفر را ايجاد نمايد. مطمئن باشيد طرح بنگاه های کوچک و زودبازده ، بهترين و موفق ترين طرحی بود که در اين مملکت اجرا می شد. اين طرح می توانست صنعت ما را به طور کامل دگرگون کند و صنعتگران را به سمت توسعه و پيشرفت هدايت نمايد اما متأسفانه همان طور که مشاهده کرديد، تسهيلات بانکی در اختيار هر کسی قرار گرفت و آنها نيز که کارآفرين واقعی نبودند، سوله هايی ساختند، مصالح ساختمانی را به هدر دادند و سرانجام نه واحد صنعتی راه اندازی کردند و نه موجب اشتغالزايی کارگران و نيروی کار شدند! چنانچه در هر استانی اگر ۵۰ نفر و در هر شهری ۵ نفر از کارآفرينان و صنعتگران معتبر و خوشنام برای انجام اين طرح انتخاب می شدند، توليد و صنعت، رشد چشمگيری پيدا می کرد. بهتر است امکانات ، وام و تسهيلات بانکی در اختيار افرادی قرار بگيرد که امتحان خود را در ميدان توليد و صنعت با موفقيت و سرفرازی پس داده اند کما اين که پيشنهادم به دولت اين است که به افرادی ، وام و امکانات صنعتی داده شود که اقساط بانکی خود را در موعد مقرر پرداخت می کنند ، در زمره مشتريان خوش حساب بانکها شناخته می شوند و نسبت به کارگران و پرسنل خود نيز کمال احترام و قدرشناسی را انجام می دهند.

 حمايت و کمک به اين گونه مديران، توسعه و گسترش صنعتی کشور را به همراه دارد اما در کمال تأسف بايد عنوان کنم که موضوع معکوس است يعنی دولت به تشويق افرادی می پردازد که بدهی های معوقه بانکی دارند و در بسياری از موارد جرايم ديرکرد وام آنان مورد بخشودگی قرار می گيرد! در مقابل افرادی که بدهی بانکی ندارند و به موقع اقساط خود را پرداخت کرده اند دچار ناهماهنگی هايی می شوند زيرا قيمت تمام شده محصولات آنان گرانتر از افراد بدحساب تمام می شود، بنابراين دولت عملاً واحدهای خوش حساب را از بين می برد. زمانی که يک واحد توليدی ، بدهی های خود را پرداخت می کند طبعاً از نظر قيمت تمام شده قادر به رقابت با واحدی که بدهی های خود را نپرداخته و مشمول بخشودگی شده! نيس ت، در نتيجه توان خود را از دست می دهد و رو به ورشکستگی حرکت میکند.

بنابراين در حال حاضر افراد خوش حساب، تنبيه و افراد بدحساب مورد تشويق قرار می گيرند!! به اين ترتيب قيمت تمام شده محصولات شرکت خوش حساب افزايش پيدا می کند و در مقابل به افراد بدحساب کمک می شود. آيا اين نگرش صحيح و عادلانه است؟

تقاضای من از وزير محترم صنايع و معادن اين است که افرادی را مورد تشويق و تقدير قرار دهند که به خوش حسابی و کارآمدی آنها اطمينان دارند .

متأسفانه بارها مشاهده کرده ام که افراد بدحساب مورد تشويق قرار می گيرند!! دليل اين امر چيست؟ چنين اقدامی موجب ناراحتی و کدورت توانمندان و حتی از بين رفتن آنها خواهد شد. مقايسه کنيد دو واحدی که 30 ميليون دلار تسهيلات از بانک دريافت کرده اند.

يکی از واحدها، بازپرداخت وام خود را سرموقع می پردازد اما واحد ديگر از پرداخت آن شانه خالی می کند و به توليد محصولات بی کيفيت و ارزان می پردازد! در نتيجه واحد نخست به تدريج توان خود را از دست می دهد. موضوع بسيار ساده و روشن به نظر می آيد

اما چطور ممکن است که دولتمردان متوجه اهميت و ضرورت آن نشوند؟!

 

مشکل اين است که نگاه صفر و يک به موضوعات داريم! از يک طرف به واحدهای بحران زده و مشکل دار منابع مالی فراوانی تزريق شد اما اين اقدام به نتيجه مطلوبی منجر نشد از سوی ديگر، تمام واحدهای اين چنينی ناگهان به حال خود رها شدند تا اين که ورشکسته و متوقف شدند. آيا به راستی راه ميانه ای وجود نداشت که بتوانيم هم واحدهای مشکل دار را حفظ کنيم و هم آنها را به سودآوری بازگردانيم؟ آيا افراد توانمند اين صنعت قادر به اتخاذ چنين سياستی نيستند؟

راه ميانه اين است که دولت در روند اجرای طر حهايی مانند بنگاه های کوچک و زودبازده، افراد توانمند ، خوش حساب و خوش فکر را انتخاب کند و امکانات را در اختيار آنها قرار دهد در اين صورت تضمين می دهم که معضل بيکاری در کشور رفع شود. با اتخاذ اين

تدبير، ساير افراد جامعه زمانی که مشاهده نمايند دولت به تشويق و حمايت از کارآفرينان و توليدکنندگان متعهد و دلسوز م یپردازد؛ انگيزه مضاعف پيدا می کنند تا آنها نيز وارد ميدان توليد و صنعت شوند. در حالی که امروز کمتر کسی حاضر می شود به سرمايه گذاری در امور صنعتی بپردازد زيرا تجارت، ساخت و

ساز مسکن و ... به مراتب آسان تر و پرسود تر می باشد. اگرچه توليد و صنعت لطف و صفای ديگری دارد و فکر می کنم کسانی که عليرغم تمام مشکلات صنعتی و اقتصادی در اين ميدان باقی مانده اند؛ شيفتگان واقعی کارآفرينی و توليد در اين مملکت هستند.

 

به عنوان يک مدير و صنعتگر که تاکنون ۳ مرتبه اقدام به نوسازی و بازسازی مجموعه تحت مديريت خود پرداخته ايد وخوشبختانه مجموعه  شما پس از گذشت ۳۳ سال هنوز پابرجا می باشد؛ يک کارخانه نساجی چند سال يک بار بايد مورد نوسازی و بازسازی قرار بگيرد؟

معتقدم که اگر کارخانجات نساجی، هر ۱۵ سال يک بار مورد نوسازی قرار نگيرند؛ از تکنولوژی و صنعت روز دنيا عقب می مانند. البته در کشور ما ماشين آلات نساجی تا ۲۵ سال هم کار می کنند! به طور کلی15 سال يک بار، بهترين زمان تغيير ماشين آلات تجهيزات کارخانه است اگرچه در کشورهای ديگر ۶ سال يک بار اين اقدام انجام می شود. نکته مهم در زمينه خريد ماشين آلات نساجی که ذکر آن ضروری می باشد ، اين است که خريد ماشين آلات قديمی وگاه مستهلک خارجی، اقدام چندان صحيح و منطقی نيست و متأسفانه امری است که چندين بار آن را انجام داده ام و هر بار از اين اقدام خود پشيمان شده ام وماشين قديمی را به سرعت واگذار کرده ام. بايد از بهترين ماشين آلات جهت توليد بهترين و با کيفيت ترين محصولات استفاده نمائيم و ماشين آلات مورد نياز را از شرکت های معتبر و خوشنام دنيا خريداری کنيم نه از شرکت های متفرقه و گمنام. همچنين توجه داشته باشيم که تمام کشورها نمی توانند به توليد ماشين آلات صنعتی بپردازند.

اخيراً يکی از مسئولان صنايع اعلام کرده بود که بايد به توليد و ساخت ماشين آلات صنعتی بپردازيم . اما کشوری که تصميم دارد مثلاً ماشين ريسندگی رينگ توليدکند، "بايد" بتواند روزانه صد ماشين رينگ بسازد تا موفق شود نه اين که يک سال را به ساخت يک ماشين رينگ اختصاص دهد!

در حال حاضر چند درصد از کارخانجات نساجی هر ۱۵ سال يک بار به نوسازی و بازسازی مجموعه خود می پردازند و اصولاً مديران صنايع نساجی، توجهی به اين امر دارند ؟! به اعتقاد من اکثر کارخانجات نساجی هر ۲۰ سال يک بار به ياد نوسازی ماشين آلات و تجهيزات خود می افتند! آن هم مشروط بر اين که انگيزه انجام اين کار را داشته باشند و يا شريکان به آنها مجال دهند و بگذارند سود و منافع مالی به دست آمده، صرف نوسازی و بهسازی کارخانه شود. زيرا بارها مشاهده شده که حرص و ولع استفاده از پول در کارخانجات و واحدهای توليدی، اجازه نمی دهد که کارآفرينان واقعی اقدام به نوسازی نمايند. همچنين بايد فرهنگ شراکت و باهم کار کردن در ايران از کودکی و در مدارس ابتدايیبه افراد آموزش داده شود در صورتی که هنر با همکار کردن را از کودکی به فرزندان خود نياموزيم؛ فردا بسيار دير خواهد بود و آنها در آينده از عهده برقراری  يک شراکت مثبت و سازنده برنخواهند آمد.

نکته ديگر اين که اغلب فروشگاه ها مملو از محصولات و کالاهای خارجی است... آيا توان توليد مشابه آنها را نداريم ؟ يا توليد اين محصولات برای توليدکنندگان ايرانی از نظر اقتصادی، مقرون به صرفه نيست؟ به نظرم اين مشکل را دولت می تواند حل کند. اکثر تابلوها و بيلبوردهای تبليغاتی کشور به کالاهای خارجی اختصاص دارد. چرا انجام تبليغات خارجی ممنوع اعلامنمی شود؟ چرا دولت به جای تبليغات خارجی ، شرکت های تبليغاتی را موظف نمی کند که بيشتر به تبليغات محصولات داخلی بپردازند و يا رسانه های جمعی مردم در کنار انتشار آگه یهای خارجی، محصولات داخلی را تبليغ نمی کنند و به چه دليل فرهنگ مصرف توليداتايرانی را توسعه نمی دهند؟ چرا ائمه محترم جمعه مردم را به مصرف محصولات داخلی تشويق نمی کنند

در حالی که بسياری از کالاهای توليد ايران، کيفيت به مراتب بهتری از محصولات بی کيفيت چينی دارند. فکر می کنم در اين زمينه ، نيازمند فرهنگ سازی هستيم و تا زمانی که اين امر تحقق پيدا نکند، تغييری در نگرش مردم نسبت به خريد محصولات داخل ايجاد نخواهد شد. البته توليدکنندگان نيز موظف هستند در جهت ارتقای کيفيت محصولات خويش تلاش نمايند و کالاهای خود را با قيمت مناسب و کيفيت مرغوب به دست مصرف کنندگان برسانند.

مشکل ديگر توليدکنندگان، هزينه سرسام آور تبليغا در سطح شهر می باشد به طوری که انجام يک تبليغ ساده، ميليون ها تومان هزينه در بر دارد و تنها ۲درصد اين هزينه ها مورد تأئيد وزارت دارايی قرار می گيرد . به عبارتی ممکن است در طول سال، هزينه تبليغات ما چند ميليارد تومان شود اما وزارت دارايیفقط يکصد ميليون اين هزين هها را تقبل می کند . بهاين ترتيب تبليغات فو قالعاده گران است و از سوی ديگر وزارت دارايی هزينه تبليغات ما را قبول ندارد لذا كالاي داخلي در مقابل هجوم تبليغات خارجی شرکت های سونی، ال جی ، هيوندای و ... قادر به رقابت نيست و عملاً حرفی برای گرفتن ندارد. اين نکته بسيار جالب است که وزارت اموراقتصادی و دارايی ، هزينه تبليغات توليدکنندگان داخلی را قبول نمی کند...

بله دقيقا اين طور است. برای مثال اگر برای تبليغ قالی سليمان يکصد بيلبورد در سطح شهر تهران نصب کنيم ؛ صرفاً هزينه يک يا دو بيلبورد را م یپذيرد! ازسوی ديگر انجام تبليغات در رسانه های جمعی و سطح خيابان و بزرگراه ها به اندازه ای گران است که کمتر توليدکننده داخلی حاضر می شود به تبليغات بپردازد. فکر می کنم يکی از وظايف ائمه محترم جمعه اين است که لزوم حمايت از توليد داخل را به مردم بازگو نمايند و آنها را نسبت به خريد و استفاده از کالای داخلی تشويق کنند.

همان طور که می دانيد؛ وزارت بازرگانی اعلام می کند که توليدکننده های ايرانی، بايد قدرت رقابت داشته باشند زيرا ما نمی توانيم جلوی واردات را بگيريم... از طرف ديگر واردات استاندارد خاصی ندارد  )البته اخيراً شنيده ايم که قرار است استاندارد اين موضوع تدوين شود.( از طرف ديگر، سازمان تنظيم قيمت ها بر قيمت داخلی محصولات کنترل می نمايد تا قيمت آنها افزايش پيدا نکند. اما در محصولات وارداتی هيچ نظارتی وجود ندارد. نکته ديگر اين که برخی از توليدکنندگان معتبر فرش ماشينی به اين موضوع اذعان دارند که تنوع طرح و مدل فرش های ترکيه بيش تر از نمونه ايرانی است، برای مثال تنوع فرش کودک در کشور حدو 10 نوع است در حالی که نمونه ترک بالغ بر يکصد مدل مختلف می باشد و قيمت فرش ترک ۷۵ هزار تومان و فرش ايرانی ۵۰ هزار تومان است. عليرغم ارزان بودن فرش ماشينی داخلی ، مردم علاقه و تمايل عجيبی به خريد فرش ترک دارند... به نظر شما علت اين امر تنوع محصولات ترکيه است ؟

در اين زمينه هم فرهنگ سازی نشده است زيرا در زمينه توليد فرش ماشينی به مراتب بهتر از ترکيه هستيم.

 

چرا تنوع فرش های ماشينی ترکيه بيشتر است؟

اين مطلب را نمی پذيرم. زيرا معتقدم که تنوع طرح های واحد ما به مراتب بيشتر از فرش های ترکيه می باشد حتی از نظر کيفيت نيز فرش های ما از کيفيت بهتری برخوردار هستند.

 

پس به چه دليل قالی سليمان در بازار حضور ندارد؟

قالی سليمان حضور خوبی در بازار فرش ماشينی کشور دارد.

 

اما نخستين فروشگاهی که در ميدان هفت تير، جهت خريد فرش کودک به آن مراجعه کرديم؛ قالی سليمان بود...

فروشگاه قالی سليمان در ميدان هفت تير چندان مجهز نبود و در حال حاضر تعطيل شده است. اما ساير توليدکنندگان فرش ماشينی مانند "فرش مشهد" يا "فرش ستاره کوير يزد" نيز محصولات بسيار باکيفيتی عرضه می کنند.

 

اگرچه فرش ترک با قيمت اندک وارد کشور می شود ، امابه دليل عدم کنترل قيمت محصولات وارداتی فرش ۲۰ هزار تومانی با قيمت ۷۰ هزار تومان به فروش می رسد...

به اين دليل است که يا به صورت غيرقانونی و قاچاق وارد کشور می شود و يا تعرفه واردات آن پرداخت نمی شود. به همين دليل فرش با قيمت ارزان وارد کشور گذاری فرش های وارداتی دارد. در حالی که به عنوان توليدکننده بايد تمام هزينه های گمرکی واردات مواد اوليه فرش ماشينی را بپردازيم؛ چنين مسائلی از معضلات توليد محسوب می شود که برطرف شدن آن الزامی است.

 

در زمينه چالش های درون سازمانی به جز ضعف در کار گروهی، چه مشکلاتی وجود دارد؟

به نظرم نبود فرهنگ با هم کار کردن معضل بزرگ صنعت ماست. کارخانه يک اجتماع است و افراد بايد ياد بگيرند در کنار همديگر کار کنند. خوشبختانه در گروه صنعتی کوير سمنان با مشکلات درون سازمانی چندانی مواجه نيستيم زيرا در موعد مقرر به نوسازی و بازسازی ماشين آلات اقدام پرداخته ايم و احترام فوق العاده ای نيز برای کارگران و پرسنل مجموعه قائل هستيم.

 

مهمترين مشکلات برون سازمانی صنعت نساجی:

نمی دانم به چه دليل ، جايگاه صنايع نساجی برای مسئولين رده بالای کشور مانند وزيران محترم، روشن نيست. آيا واقعاً اطلاع ندارند که اين صنعت، نيازمند مواد اوليه است؟ هميشه يکی از بزرگترين بحران هاي صنعت نساجی، تهيه و تأمين مواد اوليه به ويژه پنبه بوده و هست. اما به عنوان يک توليدکننده هنوز نمی دانم به چه دليل جهت واردات مواد اوليه مانند اکرليک ، پلی استر، ويسکوز، پنبه و .. بايد تعرفه گمرکی بپردازيم؟

معتقدم که نخستين عامل افزايش قيمت تمام شده محصولات ايرانی همين موضوع ، يعنی پرداخت تعرفه های واردات مواد اوليه می باشد.

 

شايد برای حمايت از مواداوليه داخل اين سياست اتخاذ می شود...

زمانی که موجودی پنبه داخل کشور برای صنعت نساجی کافی نيست و بايد به واردات يک صد هزار تن پنبه بپردازيم؛ دليل پرداخت تعرفه ای سنگين واردات پنبه چيست؟! از طرف ديگر هزينه حمل و نقل، برق ، بيمه و ... برای توليدکنندگان گران است و در صورت تداوم، کارخانجات با بحران شديدتری مواجه خواهند شد. حقوق و دستمزد در کارخانجات ايران با توجه به هزينه هاي زندگي اگرچه ناچيز به نظر مي رسد اما در مقايسه با کشورهای همسايه بالاست. برای مثال هزينه حقوق و دستمزد يک کارگر ايرانی حدود 400 الي ۵۰۰ دلار است درحالی که حقوق کارگران کشورهای همسايه بين ۱۰۰ الي ۲۰۰ دلار می باشد.

وجود چنين مسائلی توان رقابت را از توليدکنندگان ايرانی سلب می کند در حالی که دولت می تواند هزينه های کمتری را بابت كارمزد بانكي، حمل و نقل ، برق ، بيمه و ... از صنعتگران دريافت نمايد و به اين صورت از توليد و صنعت کشور حمايت کند.

مطلب بعد اين که نرخ بهره بانکی در ايران بالاست  (در بانک های بخش خصوصی ۲۷ درصد و در بانک های دولتی ۱۶ تا ۱۸ درصد می باشد.) پيشنهاد می کنم که يک کارگروه تخصصی برای تمام شاخه های  صنعتی کشور تشکيل شود و اعضای کارگروه، دلايل افزايش قيمت تمام شده محصولات هر صنعت را به دقت مورد بررسی قرار دهند. در مرحله بعدی نيز کارخانجات موظف کنند که قيمت و کيفيت مناسب و مطلوب محصولات را جهت رقابت پذيری، در اولويت فعاليت های خود قرار دهند.

 

به صادرات هم می پردازيد؟

در سال های گذشته صادرات انجام می داديم اما امروز به دليل عدم توان رقابت در بازارهای جهانی، صادرات را متوقف کرده ايم. هر سال نرخ تورم افزايش می يابد در حالی که نرخ ارز ثابت مانده است به اين ترتيب، قيمت تمام شده محصولات ايرانی به مراتب بيشتر از

مشابه خارجی است و طبعاً خريداران ترجيح می دهند که محصولات ارزانتر را خريداری کنند.

 

بسياری از صنعتگران معتقدند که نرخ ساليانه تورم در کشور 15 الی 20  درصد است در حالی که قيمت ارز چندان افزايش نمی يابد.

از سوی ديگر اين اعتقاد نيز وجود دارد که در صورت افزايش نرخ ارز، بايد مواد اوليه به قيمت بالاتر وارد کشور شود و در اين صورت باز هم چرخه مشکلات ادامه خواهد داشت...

 

به نظرم تا زمانی که استراتژی کلی برای اقتصاد وجود نداشته باشد، در صورت افزايش نرخ ارز نيز گروه ديگری از کارخانجات صدمه خواهند ديد. بسياری از صنعتگران موافق افزايش قيمت ارز هستند تا به اين ترتيب، ورود کالاهای خارجی با دشواری انجام شود اما من اعتقاد چندانی به اين امر ندارم کالای خارجی سخت وارد می شود اما من اعتقادی ندارم به اين دليل که اکثر مواد اوليه صنايع نساجی ، وارداتی است و جهت خريد اين مواد، بايد ارز از کشور خارج شود.

بايستي محاسبات و مطالعات دقيقی در زمينه افزايش نرخ ارز انجام شود تا توليد و صنعت کشور دچار مشکل نشود. البته تعداد صنعتگرانی که موافق افزايش نرخ ارز هستند به مراتب بيش از مخالفان اين امر می باشد. مواد اوليه ، مهم ترين و اساسی ترين چالش برون سازمانی صنايع نساجی کشور می باشد. متأسفانه دولت، استراتژی خاصی برای تأمين مواد اوليه کارخانجات ندار.د بدون اعلام قبلی و برنامه از پيش  تعيين شده واردات پنبه را ممنوع اعلام می کند و شايد فردا نوبت ممنوعيت واردات اکرليک يا پلی استر باشد! بهتر است پيش از ممنوعيت واردات مواد اوليه يک صنعت بزرگ مانند نساجی ، از سوی دولت راهکاری جهت تأمين مواد اوليه کارخانجات ريسندگی ارائه شود و در مرحله بعدی ، ممنوعيت واردات پنبه را اعلام گردد. بزرگترين آفتی که طی سال های فعاليت در صنعت نساجی مشاهده کرده ام، تصميمات خلق الساعه برخی مسئولان است که يک باره ورود مواد اوليه کارخانجات را ممنوع اعلام می کنند. مگر پنبه هم رديف آدامس يا زردآلو است که عدم واردات آن هيچ مشکلی برای صنعت و توليد کشور ايجاد نکند؟!! در حال حاضر موجودی انبار پنبه برخی از کارخانجات ريسندگی پنبه ای، تا يک هفته دوام دارد و کسی نمی داند که پس از يک هفته چه اتفاقی رخ خواهد داد. فکر می کنم

تصميم گيری برای چنين اقدامی بايد منطقی تر از يک اعلام بدون برنامه و ناگهانی انجام شود.

 

ذكر يك جمله در موارد زير: صنعت نساجی:يكي از اشتغالزاترين صنعت کشور

چرا نساج شدم: پدرم نساج بود و صنعت نساجی درخون و رگ های من وجود دارد.

مجله نساجی امروز: يک مجله خوب

هدفمند سازی يارانه ها: به نظرم بهتر است اجرای اين طرح از بنزين و نان شروع می شد زيرا در حال حاضر کشور آمادگی پذيرش موارد بيشتری را ندارد.

قوانين و مقررات مزاحم دولتی: متأسفانه به اندازهای فراوان است که نمی دانيم در مقابل آنها چه عکس العملی بايد نشان داد. هر روز يک قانون جديد وضع می شود و اکثر قوانين با يکديگر متناقض می باشند. در صورت رفع اين قوانين و مقررات دست و پاگير ، کارآفرينان مجال بيشتری برای توليد و فعاليت پيدا

خواهند کرد.

اگر مسئوليت تدوين استراتژی توسعه صنعت نساجی را به شما بسپارند، در ۲۰ سال آينده ، اين صنعت بايد به چه سمتی حرکت نمايد؟

بايد صنعت نساجی را از ابتدا تعريف کنيم. اين اعتقاد مسئولان که بايد تمام مسائل در کشور بومی سازی شود را چندان قبول ندارم. چرا نبايد بدانيم دليل موفقيت ترکيه در توسعه صنعت نساجی و پوشاک چيست؟ چرا نبايد از آنها راه و روش کسب موفقيت و صادرات چندين ميليارد دلاری نساجی و پوشاک را بياموزيم؟ کپی برداری از راه و روش آنها و حداقل مطالعه در اين زمينه که صنايع نساجی ساير کشورها مانند ترکيه و بنگلادش چگونه توسعه يافته است؛ چه اشکالی دارد؟به اعتقاد من ضعف در اين گونه مسائل نيز به عدم آشنايی ما با فرهنگ با هم کار کردن باز می گردد. متأسفانه بلد نيستيم که در کنار هم کار کنيم و اين كه نمی خواهيم بپذيريم که اين مشکل در رفتار ما وجود دارد . در حالی که ندانستن عيب نيست بلکه نپرسيدن و ياد نگرفتن عيب است.

جای تأسف دارد که وزير محترم صنايع و معادن و وزير محترم جهاد کشاورزی با يکديگر همسو نيستند. وزير محترم جهاد کشاورزی بدون دليل موجه و منطقی، مانع انجام واردات پنبه می شود و در کار وزير محترم صنايع و معادن اختلال ايجاد می کند . بروز چنين ناهماهنگی هايی به دليل عدم آشنايی با هنر در کنار يکديگر کار کردن است.

 

به نظر شما در چه بازه زماني، نساجي ايران وضعيت مطلوبي را تجربه كرده و در چه دوره هايي وضعيت نابساماني داشته است. دلايل را در چه مواردي ارزيابي مي كنيد؟

به اعتقاد من هميشه توليدکنندگان نساجی در تنگنا قرار داشته و دارند اما عشق و علاقه به توليد و اشتغالزايی، تنها عامل تداوم فعاليت صنعتگران نساج می باشد. اشتغالزايی برای تعدادی از هموطنان به اندازه ای برايم مقدس و لذت بخش است که هنوز هم مانند سال های ابتدايی ورود به صنعت نساجی، در فکر توسعه و گسترش صنعت نساجی هستم و تمايل زيادی به ادامه کار در اين صنعتِ اشتغالزا و بزرگ را دارم.

 

اگر شما در يكي از موقعيت هاي زير بوديد چه برنامه اي براي صنعت نساجي داشتيد؟

رييس جمهور: ابتدا تکليف مواد اوليه صنايع نساجی را ظرف يک ماه روشن می کردم. صنعت نساجی بالغ بر 20 سال است که در تنگنای مواد اوليه به سر می -۱۵ برد و هميشه در تأمين مواد اوليه با مشکل مواجه بوده است. مهمترين ماده اوليه مورد نياز صنعتگران نساجی نيز پنبه می باشد. در زمينه تهيه پنبه يا بايد مزارع کشور زير کشت پنبه بروند و يا اجازه واردات پنبه داده شود. در حال حاضر نه ميزان توليد پنبه داخلی افزايش يافته و نه اجازه واردات پنبه به شكل منظم به صنعتگران نساجی داده می شود! اين در شرايطی است که بسياری از کشورها، فقدان پنبه خود را با واردات برطرف می کنند اما مسئولان وزارت کشاورزی مرتب از وجود آفت کرم سرخ در پنبه ساير کشورها به جز ازبکستان و تاجيکستان سخن می گويند! رييس جمهور می تواند دستور بدهد که وزير محترم صنايع و معادن ظرف يک ماه ، استراتژی تأمين مواد اوليه کارخانجات نساجی را مشخص نمايد. در حال حاضر ميزان توليد پنبه داخلی ۵۰ هزار تن است در حالی که نياز واحدهای نساجی به پنبه حدود ۱۵۰ هزار تن است، با ممنوعيت واردات پنب ه، بايد نياز خود را چگونه تأمين کنيم؟! از سوی ديگر فروشندگان پنبه در دنيا نيز با توجه به شرايط جوّي پيش آمده ، خيلي سخت حاضر به فروش پنبه خود هستند و عملاً به دليل مصرف داخلي ، ميزان صادرات خود را كاهش داده اند

. حال اين كه در ايران برعكس واردات پنبه را ممنوع نموده اند كه نهايتاً صنايع نساجي ما در سال جاري با مشكل پنبه مواجه گردند.

 

وزير صنايع و معادن: تکليف تهيه مواد اوليه را مشخص می کردم. بزرگترين دغدغه توليدکنندگان صنايع نساجی، مواد اوليه می باشد، به طوری که برای تأمين مواد اوليه خود مانند پنبه مجبوريم به ده ها فروشنده پنبه مراجعه کنيم .

 

رييس بانک مرکزی: هرگز وام و تسهيلات بانکی در اختيار افراد بدحساب ، افرادی که بازپرداخت وام های بانکی را در موعد مقرر پرداخت نمی کنند و يا مبالغ را صرف اموری غير از توليد می کنند، قرار نمی دادم.

 

رييس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز: انجام تبليغات محصولات و کالاهای خارجی را در کشور ممنوع اعلام می کردم؛ زيرا در حال حاضر هم تبليغات محصولات خارجی در سطح شهر به صورت آزادانه انجام می شود و هم محصولات قاچاق به وفور وارد کشور می شوند. ضمناً از توليدکنندگان داخلی نيز درخواست می کردم که در توليد محصولات خود، نهايت دقت را به کار ببندند تا کالای با کيفيت ايرانی، روانه بازار مصرف شود.

 

وزير علوم، تحقيقات و فناوری: سعی می کردم ميزان آشنايی اساتيد و دانشجويان را با صنعت افزايش دهم و ارتباط صميميانه و نزديکی ميان صنعت و دانشگاه برقرار نمايم به اين ترتيب دانشجويان به صورت علمی با صنعت و فضای آينده کاری خود آشنا می شدند. واقعيت اين است که برای کسب موفقيت شغلی، درس خواندن به تنهايی کافی نيست و بايد شناخت عملی از صنعت در ميان دانشجويان رشته های فنی وجود داشته باشد.

 

بانک اطلاعات مشاغل مجموعه